به گزارش روابط عمومی خانه کتاب و ادبیات ایران، محمد میلانی در این نشست با اشاره به نبود جریان نگاه تاریخمند از دید فلسفه نقادی تاریخ و فلسفه نظری این رشته معرفتی و مهم گفت: چیزی که ما در تاریخ علم خود مد نظر قرار نمیدهیم تقسیم بندیهای فلسفی و بنیادین است که درباره تاریخ وجود دارد. ما تاریخ را اغلب از حیث پند آموزی و داستانسرایی نگاه میکنیم و از جنبه نقادی تاریخ به آن نمیپردازیم و به شدت پرهیز میکنیم. این کاری است که فوکو در آثارش میکند و بعد آن را به تاریخ انقلاب پیوند میدهد.
او با بیان اینکه مفهوم فلسفه تاریخ به نوعی شبیه چیزی است که فوکو در تبین ساختارهای دیرینهشناسی به آن پرداخته است افزود: او درباره انقلاب اسلامی نقادی تاریخ را انجام میدهد. به این معنا که یک ساختار اساسی را مدنظر قرار میدهد و براین مبنا انقلاب اسلامی را در آن متجلی میکند. طبیعی است که دادههای حاصل شده از این نوع بازخوانی حاوی نکات و ریزهکارهایی ارزشمند است که ما همیشه از آن غافل بودهایم. به این دلیل صحیح و منطقی است که وی از مواضع بنیادین خود در ابتدای شکلگیری انقلاب اسلامی کوتاه نمیآید. فوکو در سنت فرهنگی اروپایی بزرگ شده و میراث دار انقلاب کبیر فرانسه است. از این روی فوکو معتقد است برای رسیدن به عدالت و برابری اگر قرار است مبارزهای اتفاق بیافتد لاجرم از برای حرکت صحیح تاریخ به الزام باید محقق شود و آموزه انقلاب کبیر فرانسه این است.
مریم نوتاش نیز با اشاره به اینکه فوکو منتقد مدرنیته است عنوان کرد: او معتقد است مدرنیته با تمام پیشرفتش بشر را در خلاء معنوی و اخلاقی قرار داده و فاعلیت نفرتانگیزی برای بشر آن دوران ایجاد کرده است. بنابراین وجه مشترک بین انقلاب و فوکو این است که هر دو منتقد فرایند مدرنیزاسیون از دید یک منتقد هستند .اهمیت این مهم به خوبی در نگاه و تحلیلهای وی و نیز متأثران از وی قابل ردگیری است.
مترجم کتاب در ادامه به جایگاه مقوله بدن در اندیشه فوکو پرداخت و گفت: جایگاه بدن در دیدگاه فوکو هم به مدرنیته بر میگردد؛ او معتقد است سوژه و بدن سوژه در فرایند مدرنیته گرفتار شده و به نوعی از خودبیگانگی و اسارت و تکه پاره شدن سوژه و بدن میانجامد. او معتقد است معنویت سیاسی انقلاب ایران، باعث شده بدن از اسارت روح در بیاید و از انضباط و کنترل مدرنیته خارج شود که بتواند به فعالیت خلاقانه خود برسد و منتظر آیندهای که اروپا برایش در نظر گرفته نماند.
میلانی هم در ادامه درباره این موضوع توضیح داد: در بخشی از تاریخ بیمارستان، میبینید که نه تنها بدن به عنوان یک مقوله در مدرنیته مهم است بلکه در ساختار شکل گیری نظام رنسانس جدید و ورود به بحث ساختارشناسی نهادها در مدرنیتهمتأخر نیز مفهوم بدن جایگاه ویژهای دارد. جالب آنکه رجعتی که در سنت اروپایی از آن دم زده میشود مفهوم بدن آنچنان اهمیت پیدا میکند که ورود آن به مقولههای هنری نظیر نقاشی ها تنها بخشی از این تحولات مهم هستند.
او ادامه داد: انسان به همان معنا که در مقوله مدرنیته متاخر مهم است اهمیتش هم به همان معنا در آثار فوکو وجود دارد. به طور مثال در ادارات میبینید که پرسنل باید یک لباس بپوشند فوکو این اندیشه را مورد نقد قرار می دهد که چرا باید آنقدر مقهور سیستم شویم. این نگاه در مارتین هایدگر هم به نوعی وجود دارد و در واقع سرآمدترین متفکران قرن بیستم به این موضوع اهمیت میدهند. وقتی به این تبارشناسی اهمیت میدهیم باید بگوییم که تبار شناسی فوکو نوعی تحلیل تاریخ است. تاریخی که نه می توان برای آن جهت معینی تعیین کرد و نه حرکت آن را می توان یکنواخت فرض کرد. در تبارشناسی فوکو آن چه که به آن جدی پرداخته می شود «بدن» است و در بیانی دقیق تر: «آثار فوکو نشان دهنده و بازگو کننده این جمله موجزاند آثاری که در آنها با اتکا به شیوه تبارشناسانه گفتمان ها را در طول شکل گرفتنشان و در ارتباطشان با قدرت بررسی می کنند و نشان می دهند که چگونه گفتمان ها به اشیا و مفاهیم شکل می دهند.
یک فیلسوف در مقام تببینگر انقلاب و جمهوری اسلامی در معنای عام حتی نداریم
در بخش دیگری از این نشست محمد آسیابانی دبیر نشست با بیان اینکه فوکو فکر میکرد صدای دیگریهاست و اتفاقا صدای حاشیهها بود گفت: انقلاب ایران هم صدای حاشیهها بود و قاعدتا دیگریها انقلاب کردند که حجم عمدهای از مردم ایران را تشکیل میدادند. او از سخنرانان خواست که به این سوال پاسخ دهند که آیا فوکو از نظراتش درباره انقلاب اسلامی ایران برنگشت؟
میلانی درباره این سوال گفت: اگر بخواهیم به شأنیت بحث فوکو درباره جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی ایران بپردازیم، اگر واژه ایران را از این دو کلمه برداریم میبینیم که اینها را چه قدر میتوانیم در آیینه تفکر فوکو بسط بدهیم.
به گفته این محقق فلسفه، جمهوری اسلامی آنقدر برای فوکو مهم بوده که روی آن تحقیق و تفحص کند. چیزی که فقط به فوکو منتهی شده و پایان نمییابد. ما نمیدانیم که چه منابع عظیم و اهمیتداری از منابع مطالعاتی غنی تحت عنوان جمهوری اسلامی به تاثر از فوکو نوشته شده که در جامعه ما هیچ سرنخی از آنها نیست و این نشان می دهد تا چه حد این جمهوری اسلامی برای جامعه غربی دارای اهمیت بوده و خواهد بود.
او با تاکید بر اینکه ما هیچ گاه درباره فلسفه جمهوری اسلامی و فلسفه انقلاب اسلامی بحث فلسفی نکردیم و بیتاثیری میزان مباحث و تحلیلهای ما به دلیل این نقص بزرگ است عنوان کرد: یکی از مهمترین آسیبهایی که نظام جمهوری اسلامی دارد میبیند این است که یک فیلسوف با اصالت در مقام فیلسوفی تببینگر در جمهوری اسلامی نداریم. انقلاب اگر پیش از این کسانی را داشته که فیلسوف انقلاب بودند یا شهید شدند یا اجازه ورود به این مباحث را پیدا نکردند. شما ممکن است مثالی از افراد مختلف بیاوردید که اینها فیلسوفند، اما من میگویم ریشهشناس، تاریخدان، نقاد کممایه، متفکر، مورخ و ...داریم ولی ما فیلسوف انقلاب و جمهوری اسلامی نداریم.
او در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به مقوله حاشیه بر علیه متن در اندیشه فوکو گفت: جمهوری اسلامی وقتی شکل میگیرد که حاشیه بر متن فشار میآورد. نظام طبقاتی بی سر و تهی که شاه بر مبنای فشار گذاشته بود که من را به جامعه برتر در جهان تبدیل کند تبدیل به سیل خروشانی شد که متن را بلعید. برای فوکو هم همین راندن حاشیه بر متن بسیار مهم است. چیزی که برای فوکو و دنیای آن روز مهم بود چیز غریبی بود. یک اتفاق بینظیری در حال شکلگیری بود که قدرتش امر ماورایی بود و ملتش نیز تحت لوای هیچ پرچمی نبودند. گذشتگان میتوانند بگویند که دنیا چه قدر درباره انقلاب اسلامی در بهت فرو رفته بود که در اینجا پرچمهای لیبرالیسم، چپ و ... به کناری رفته بود و جمهوری اسلامی در حال شکل گیری بود. آنها جمهور افلاطون را در یک سو و اسلام را در سوی دیگر میدیدند. درصورتیکه اسلامی موجود در آن روز ایران در پی امتزاج جمهوری و اسلامی بود در پی شکل یافتن نهضت به معنای انقلاب بود. (یک نهضت و یک حرکت) نهضتی که بعدها میبایست به نهاد و نهادینهسازی برسد.
نوتاش نیز درباره بازخوانی فوکو از آراء خود درباره انقلاب اسلامی عنوان کرد: آن چیزی که مطرح است نه نظراتی است که او درباره انقلاب داشته بلکه روش و اسلوبی است که او برای مطالعه پدیدههای تاریخی به کار میگرفته و از تبارشناسی تاریخی برای رفتن به قلب پدیدههای اجتماعی استفاده میکند.
او افزود: این روش باعث میشود گاهی اشتباهاتی رخ دهد. فوکو از اندیشههای خودش نسبت به انقلاب برنگشت و پس از آن تحولی در نظام فکری او به وجود آمد و آرای پیشین خود را بازخوانی کرد و نظراتش را نسبت به اخلاق، تاریخ و معنویت عوض کند و بگوید این نظرات در همان زمان بوده است.
آیا انقلاب ایران فقه محور بوده یا فلسفه محور؟
آسیابانی در بخش دیگری از این نشست گفت: بعد از گذشت 4 دهه از انقلاب تازه بحث این مطرح شد که آیا انقلاب ایران فقه محور بوده یا فلسفه محور؟ برخی گفتند امام خمینی(ره) با نگاهی که از حکمت صدرایی داشت حرکت انقلابی را شکل دادند برخی هم بر اساس فقه نظر دادند. این مساله سه دهه دیر مطرح شد و پرسش اصلی برای رسیدن به چرایی انقلاب پاسخ به این پرسش بود. چرا فیلسوف ایرانی به انقلاب نپرداخته است؟
میلانی در پاسخ به این سوال گفت: در یک برهه تاریخی نقص معرفتی وجود داشت که شما برای خواندن شاهنامه باید چاپ مسکو را میخوانید یا گاهی برای خواندن منابع معتبر فقهی باید به منابع آکسفورد مراجعه میکردید. یک دورهای این نقص معرفتی را میطلبید اما در قرن 21 این کم کاری جایگاهی ندارد و یک سرافکندگی و شرم را میتواند برای ما به همراه داشته باشد. هیچ معنایی ندارد و این کم کاری هیچ توجیهی ندارد که از تحقیقات و پزوهشهای صورت گرفته درباب انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی اینچنین بیخبر باشیم و تنها دلمان را به چند تعبیر و تحقیق پیشپا افتاده خوش کنیم. نباید در این دهه صحبت از این بزنیم که انقلاب اسلامی را درست درک نکردهایم.
او ادامه داد: وقتی میگوییم انقلاب اسلامی ایران فیلسوف ندارد؛ آن را از این منظر نگران کننده میبینیم. به همان میزان که غربی ها به جمهوری اسلامی پرداختند نگاه اپوزیسیون گرایانه و نقادانه دارای کمترین بار معرفتی شد. امروز در کمال تاسف یک شخص مخالف ساختار جمهوری اسلامی در کمال شرمندگی هیچی برای گفتن ندارد جز فاکت های رویدادی تاریخی. این بهترین فرصت است برای کسی است که به آرمان های جمهوری اسلامی وفادار است و میتواند رقیب را از راه به در کند اما ما برای تببین فلسفی انقلاب اسلامی هیچی نداریم.
میلانی افزود: ما رشته آینده پژوهی داریم که تا مقطع دکترا ادامه داد اما رشته فلسفه انقلاب اسلامی نداریم. ما این رشته را نداریم چون فیلسوف انقلاب اسلامی نداریم. بماند که هیچ متد و درست و قابل ثمردهی نیز در کمال تأسف در رشته آینده پژوهی نداریم. هرچند یک فاجعه ملی است اما زمان و مکان دیگری را برای بحث میطلبد.
نوتاش هم درباره اینکه چرا فلسفه انقلاب شکل نگرفته گفت: این به اندیشه حاکم بر اندیشمندان ما بر میگردد. چیزی که از زمان مشروطه وجود داشته نزاع بین مساله قانون باوری و شریعتمداری است. این تفکر غالب روی اندیشمندان ما تاثیرگذاشته آنها نمیخواهند خودشان را داخل این نزاع قرار دهند که مبادا در جبههای قرار بگیرند که بخواهند قضاوت شوند. بنابراین باید فضای بهتری فراهم آید.
بررسی ساختار کتاب «بازخوانی آراء فوکو پیرامون انقلاب اسلامی»
میلانی در این باره گفت: کتابی که امروز درباره آن حرف زدیم حرکت مبارک و میمونی است چون ساختار بحث را کسی مانند قمری تبریزی به عنوان یک فرد مسلط بر اندیشه فوکو در غرب مطرح میکند. اساسا نگاه افرادی که به زبان مادری فکر میکنند اما در آن ساختار غربی زندگی میکنند مهم است. کتاب از حیث آغاز یک حرکت برای طرح نظرات مرتبط با انقلاب اسلامی در اندیشه فوکو بسیار مهم و کامل است و از سوی دیگر نشان میدهد چه قدر میتوان بعد از این کتاب روی نظریات جمهوری اسلامی بحث کرد.
به گفته او، در این کتاب سعی شده ترجمه خوانا باشد و بسیاری از بخشها استنادات و ارجاعات خوبی دارد که به منابع اصلی اشاره میکند که هیچ کدام متاسفانه در ایران ترجمه نشده است.
نوتاش نیز در این باره گفت: این کتاب مخاطب را آزاد میگذارد تا انتخاب کند که کدام خوانش از فوکو میتواند درست تر باشد. همچنین به سوالات مخاطب درباره فوکو و انقلاب پاسخ می دهد از جمله اینکه آیا او از نظریاتش درباره انقلاب برگشته است یا خیر.